غلط کرد اسمش رو گذاشت مادر......

        

خسته شدم از دستِ نامرد و بی عاطفه ی مادر .

در طول عمرم فقط ... وقتی حالم به هم میخورد و پرستار اورژانس یا سی سی یو بالای سرم فشار خون میگرفت نگاهش مادرانه میشد ... وگرنه .....

در طول عمرم موقعیتهای زیادی برام پیش اومد که همونکه اسمش توی شناسنامم به عنوان مادر ذکر شده . خرابش کرد . گند زد به سرتاپام ... و جالبی ماجرا به این بود که دست روزگار عین همون موقعیتها رو برای بچه های دیگش فراهم میکرد که خب وظیفه مادریشون ایجاب میکرد که حق موضو ادا بشود ...

یادم نمیره وقتی دانشگاه آزاد قبول شده بودم . و ترم اول تازه شروع شده بود ... توی خونه ای که نصف فامیل طبقه بالای اون بودن ... ته طقاری مادر با فریاد چی بارم کرد ..... ( تو با تنبلی  و خنگبازیات کاری کردی که بابا مجبور بشه لقمه رو از دهن ما در بیاره و پول دانشگاه توی بی سواد رو بده.....)

تو الآن این متن رو میخونی ...فقط .....

ولی من . حتی با نوشتنش دنیا جلوی رووم سیاه و تاریک میشه . ( من همیشه بچه درسخونه بین هم سن و سالهام بودم ... حالا این جقله اینجوری جلوی فامیل ...) و مادری که فقط سکوت ...

چند سال بعد ....

با هزار و یک موقعیت که برای درس خوندن این بچه پرفسور فراهم شد . در نهایت تاسف و تاثر ایشون سال اول که هیچچچچ جایی . هیچ سوراخی قبول نشدن .

چون ممکن بود افسردگی بگیرن دور از جون زبونم لال ....

هزار و یک کلاس و موسسه ی کنکور و تست زنی ثبت نام فرمودن . اونوقت بعد از یک سال قرنطینه ........

حدس بزن چی قبول شد ؟

کجا ؟

..........بگو دیگه ...بگو ......

زیاد نمیخواد به مخت فشار بیاری .

همون دانشگاه . همون رشته که من قبول شده بودم .

دقیقا همون تاریخی که من فارغ التحصیل شدم . ایشون پای مبارکشون رو اونجا نهادند .

فکر میکنی عکس العملها چی بود ؟؟؟؟؟؟

... آنچنان برخورد میشد که انگار میشیگان قبول شده بچمون .

میدونی منهم خوشحال بودم . از صمیم قلب برای قبولیش خوشحال بودم .... 

این یه چشمش بود از سالهای دور . چون بقیش رو نمیخوام و نمیتونم بنویسم ...

باشه به پای هم پیر بشین... 

 میدونی . خیلی باید خاک بر سر باشم .که بعد از این همه سال دارم به مادر خودم ناسزا میگم . ولی ناسزا گفتن بهش اونم اینجا خیلی بهتر از شکایت کردن ازش به درگاه همون خدایه که اون رو مادر من قرار داد .

 

لبنان و ما مسلمونا

 

               

حذب فقط حذب الله .

این روزها همگی دلهامون برای بروبچ لبنانی غمگین .

حتی من که زیادی خونسردم .......

ولی چی بگم وقتی از گوشه و کنار حرفهایی در مورد حضرات بزرگان دولتی عرب میشنویم . امان از دست شیطان صفتی امریکا از همون روزها فکر چنین روزگاری رو کرده بود ...... خیلی راحت میتونه اعراب رو زیر فشار بگذاره . برای تمام کالاهایی که بهشون داده یه شرط در راستای حمایت از اسراعیل هم گذاشته . خاک بر سر هرچی آدم با ذات حقیر .که همیشه تو سری خور میمونه ........

 

                     

کاش حداقل جسارت یه راهپیمایی درست و درمون رو داشتن .........!