هی هی هی ..........دلم نیومد امروز که روز مادرِ اینجا رو این ریختی بزارم بمونه .
چیکار کنم . وقتی اینا این ریختی میرن روو اعصاب آدم .
کلله سحری بلندم کردن نفیسه پاشو میخواییم بریم باغ رضوان سر قبر مادربزرگ . اونقدر گیج بودم که اصلا نمیفهمیدم .
با چه زوری بلند شدم دیدم ساعت چهارو نیمه . میگم حالا ؟؟؟؟؟
می فرمایند آره دیشب با داییت وعده کردیم .
دیگه ها اون روم باز بالا اومده بود دوباره . هیچی نگفتم . بلند شدم دو رکعت نماز خواب و بیدار خوندم و دوباره خوابیدم . این دفعه باباهی اومده بلندم کنه ...........
دیگه با عصبانیت ( الهی بمیرم . که با بابای نازم اینجوری حرف زدم ) جواب دادم که اصلا به من چه که مامان بزرگ مرده . میخواست نمیره . که این بچه هاش این ریختی باهم بد بشن و سایه همدیگه رو با تیر بزنن . اینم بیکار بود مردا ............ من حوصله ندارم . برم اونجا سر قبر مرده . اینا بشینن بزنن توو سر و مغز هم ............. بابام متعجب از لحن کلام من . بهم اطمینان داد که نه اینا دیشب قرار گذاشتن فقط برن برای فاتحه خوندن و برگردن . وگرنه من هم حالش رو نداشتم برم ................ دیگه به هر جوری بود . باباهی رو راضی کردم که بخوابم .
حالا مثلا رفتن . میدونی حوصله ی روز مادر رو ندارم . آخه امسال قصد کردم هیچی واسه مامان نخرم . و اصلا روی خودم هم نیارم که امروز روز مادر بوده ....
سالهای قبل آخه یه جورایی من جلوتر از همه . همه ی کارها رو ردیف میکردم . ولی امسال ......... با خودم گفتم نفیسه جان تا کی ؟!.........
می دونی . امسال نمیزارم مثل سالهای گذشته بگذره . چون امسال خیلی متفاوت بر من گذشت .
بقیشو شما ها نامحرمین . نشنوین بهترِ .
اون روی سگیم بالا بود و اومدم پای نت .
اصلا اومدم ای نت تا مشغول بشم و اینقدر با این خانواده ی معظم کلله نگیرم .
به محض اینکه آن شدم لیست آفلاین های بی سروته بعضی این حضرات انقلابی ردیف شد جلوم . تازگی با یک فصل دعوا از شر یکیشون راحت شده بودم . حالا یکی دیگشون تا دیده فلسطین داغ شده لیست کرده هرچی از هرجا پیدا کرده و برای همه فرستاده .
شب عید بود مثلا .
اون از مثلا مادرجونمون . که با ته تقاریشون که من اسمشو گذاشتم گربه چی ( برای اینکه مدام در حال بوسیدن و لیسیدن مامانجونشونن) ما رو توی راه پله ها جا گذاشتن و گاز ماشین رو گرفتن و رفتن خونه ی داداش جونشون مهمونی ........... و وقتی برگشتن فرمودن . اااا راست میگین . شوما ها هم میخواستین بیایین ؟ من متوجه نشدم . ( حالا خوبه دوبار از توی آیفن بلند تووی کوچه داد زدم صبر کنین ما هم داریم میاییم و همون گربه چیشون فرمودن ما دیرمون میشه . رفتیم .
این هم از خان داداشمون . که مردشور ریخت بسیجیشو ببرم . رفته قاتی اینا . معلوم نیست تا نصف شب کجاست . با کی میگرده . چیکار میکنه . که خونه که میرسه فقط قصد و قرض و مرضش حرص دادن ماهاست . من روو بهش نمیدم . ولی اون آبجی توو سری خورم جلوش فقط کوتا میاد . خب به من ربطی نداره . بعضیا تووسری خور بار میان . ولی من امشب دیگه گذاشتم اوون دنده و یه چهارتا لیچار هم بارش کردم . وقتی با اینکه من توی اتاق پای تلوزیون بودم چراغها رو خاموش کرد و رفت .
این هم از امید آخرم . پدرم .
میدونی خیلی وقته خودم رو بی مادر میبینم و میدونم . قضیش باشه برای یه شب دیگه .
دیدیم اینا که فهمیدن من اعصابم خورده مدام دارن جلوی من رژه میرن و کرم میریزن . گفتم خودم رو با نت مشغول کنم .
آنلاین شدم .........
ای خاک بر سر منه الاغ که خیر سرم اومدم آروم بشم . تازه یکی از راه رسیده و نرسیده پاشو گذاشته رو دمم من .
هرچی میام کوتاه بیام نمیشه .
دیدم مدام داره زر میزنه . گفتم اصلا به من چه فلسطینیا دارن میمیرن . به درک .
دیدم اونم اون روش بالا اومد که تو بیغیرتی . تو فلانی تو بهمانی .
الآن یادم نیست دقیقا چی گفتم . چی شنیدم . ولی حرفایی زدم که اگه آروم بودم و آدم هرگز نمیزدم . که هیچ . مطمعنا عکسش رو هم میگفتم . چون معتقد بهش بودم . ولی خب . وقتی پا برهنه رو اعصاب آدم راه میرن بهتر از این نمیشه .
به درک .
اصلا اومده بودم توی نت تا راحت بشم . برام مهم نیست با کی کلله گرفتم . چی گفتم . به درک . مهم نیست . من این آدمها رو نه هیچ وقت دیدم . و نه قصد دیدنشون رو دارم . این آدمهام خیلی حالیشون بود - که نبود - میفهمیدن نباید کاری کنن که به قول خودشون پاچشون رو بگیرم ..........
آره این آخرین آف لاینی بود که ازش گرفتم .
این مشکلاتت رو اول حل بکن . یه کم ریلکس بشو بعد بیا توو نت پاچه بگیر .